موعود

  • خانه

میخام برم به مشهدو....

03 اردیبهشت 1396 توسط معصومه اصغری

میخام برای کفترا یه خورده گندم ببرم ….اونجا که گنبدشش طلاس با کفتراش پر بزنم ….دوسش دارم امامه در خونشو در بزنم…..بعضی شبا تو خونمون بابام به مادرم میگه…..میخام برم امام رضا بخدا دلم تنگه دیگه  …………بابام میگه امام رضا مریضا رو شفا میده …دوای درد مردمو از طرف خدا میده …….میخام برم به مشهدوووووووو یه هفته اونجا بمونم تو حرم امام رضا نماز حاجت بخونم  …..یا علی بن موسی رضا به حق پدرتون که در روز شهادتشون هستیم  آنچه که صلاح دوستامون هست بهشون بده……

 1 نظر

شهادت امام موسی کاظم (علیه السلام)تسلیت باد

03 اردیبهشت 1396 توسط معصومه اصغری

 نظر دهید »

خوش بحالت کبوتر چه جایی پر میزنی.....

28 فروردین 1396 توسط معصومه اصغری

انگار این دل هوای پرواز دارد  …نمیفهمم کجا…… اما انگار صدای نقاره می آید…….میدانم حرم می خواهد….کرببلا نیست رضا میخواهد ….. امشب دلم جور دیگر هوای گنبدطلا کرده…نجف کربلا کاظمین سامرا !!!!!!!! میدانم مشهد میخاهد ….گوش کن صدای پرزدن کبوتراش……شاید صدای مادری شفا میخاد امام رضا……آقاجون بطلب دلتنگیممممممممم

 4 نظر

شهادت حضرت (السلام علیک یا بنت امیرالمومنین علیهماالسلام......)

24 فروردین 1396 توسط معصومه اصغری

(بخشی از روضه استاد پناهیان ) شما باور میکنید زینب بیمار شده باشد نه…. نه …….. زینب وقتی امد مدینه از خودش پرسید زینب تو هنوز بعد از حسین نفس میکشی تو دیگه تو این دنیا چیکار داری ……………   شما باورتون میشه زینب با اون همه قدرت بیمار بشه…. شما باورتون میشه …… حضرت فاطمه سلام الله علیها رو شما باورتون میشه از بیماری به شهادت برسه فاطمه زهرا سلام الله کسی بود که وقتی محسنشو از دست داد پهلوش شکست صدا زد فضه علی رو کجا میبرن  دید دارن علی رو میبرن یک تنه کمربند علی رو گرفت تا بازوان فاطمه رو نشکستن نتونستن علی رو ببرن فاطمه دق کرد ……علی رو گوشه خونه میدید دق کرد …………زینب هم کم نمیاره  به مادر رفته  زینب کم روی خار مغیلان ندوید …کم بدن شهید به خیمه نیاورد…. کم بر گلوی بریده بوسه نزد…. کم نعش کودک سه ساله دست نگرفت ….زینب بیمار شود از بیماری از دنیا بره ….لذا میگن زینب دچار بیماری مات بودن شد.دیگه گریه نمیکرد همینطوری یه گوشه رو نگاه میگرد زینب توروخدا گریه کن ….یادتونه وقتی حضرت علی امد بالای سر زهراش حضررت به علی گفت گریه کن …ولی حسین به زینب گفت زینبم گریه نکن دیگه گریه نکرد رباب گریه میکرد ام البنین  گریه میکرد ولی زینب فقط نگاه میکرد انقدر نگاه کرد تا افتاد بر روی زمین وجان بر جان افرین تسلیم کرد……….

 1 نظر

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا........

19 فروردین 1396 توسط معصومه اصغری

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

موعود

جستجو

موضوعات

  • همه
  • احکام
  • بدون موضوع
  • حدیث

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس